تخریب خلاق در استارتاپها

یادداشت در مجله صدا: سرکوب «تخریب خلاق»؛ چرا برخورد با استارتاپ‌ها مسئله‌ای فراتر از بی‌حجابی است؟

یاداشت زیر در شماره ۱۵۶ هفته‌نامه صدا در تاریخ ۱۴ مرداد ۱۴۰۲ منتشر شده است.

اگر علت اصلی پلمب «دیجیکالا»، مسدودسازی «طاقچه» و لغو مجوز «ازکی» را صرفا انتشار چند عکس از جوانانی که پوشش آنها غیرقانونی بوده است بدانیم، ابعاد زیادی از مسأله را نادیده گرفته‌ایم. هر کسی می‌داند که مصادره دارایی دیجیتال میلیون‌ها کاربر روی این پلتفرم‌ها یا ایجاد اختلال در بزرگترین بازارگاه خرده‌فروشی کشور هیچ نسبتی با پوشش چند کارمند، که حتی مطابق با قوانین رسمی کشور پایین‌ترین سطح تخلف محسوب می‌شود، ندارد. به گونه‌ای که پس از فروکش کردن شور اولیه برای «شکستن گردنِ گردن‌کشان» مسئولان دولت در مخالفت با چنین اقداماتی سخن راندند. اما چطور می‌توان این رخدادهای عجیب را درک کرد؟

درک دلایل این اقدامات سلبی که تنها چند ساعت پس از انتشار عکس‌ها، بدون دستور قضائی و بررسی کم و کیف و صحت آنها رخ داد، نیاز به بررسی زمینه و پیشینه آنها دارد. زمینه‌ای که قصه‌ای تکراری اما مهم در متن آن نهفته است: قصه جدال نو با کهنه، یا آنچه با ترکیب ابداعی «جوزف شومپیتر» با عنوان «تخریب خلاق» شناخته می‌شود.

تخریب خلاق فرآیندی است که طی آن ایده‌ها و ابداعات تازه، مناسبات موجود میان بازیگران سنتی بازار را بر هم می‌زند و به واسطه نوآوری، فناوری‌های موجود و قدیمی‌تر را وادار به تسلیم در برابر خود می‌کنند. این نوآوری‌ها اغلب منجر به ظهور دسته جدیدی از کارآفرینان و تولیدکنندگان می‌شود که روز به روز عرصه را بر بنگاه‌های سنتی تنگ‌تر می‌کنند و به تدریج بخش مهمی از سهم آنها را در اقتصاد می‌گیرند. بدین ترتیب دامنه‌های این فرآیند صرفا در حوزه اقتصادی باقی نمانده و تبعات اجتماعی و سیاسی نیز به دنبال خود دارد. بازتوزیع درآمد منجر به توزیع قدرت سیاسی نیز می‌شود و ممکن است سبک زندگی مردم را نیز در آن حوزه تغییر دهد. اینجاست که متوجه علت مخالفت حاکمان ممالک مختلف در طول تاریخ با نوآوری می‌شویم.

اگر مسیر پر فراز و نشیبی را که استارتاپ‌ها از اوایل دهه ۹۰ تا کنون آمده‌اند بررسی کنیم، متوجه فرآیند تخریب خلاق آنها می‌شویم. یکی بساط تاکسی‌های تلفنی را جمع می‌کند و دیگری بازار سنتی خرده‌فروشی موبایل را آزار می‌دهد. یکی مناسبات جدیدی در بازار املاک و خودرو ایجاد می‌کند و دیگری انحصار صدا و سیما را در تولید فیلم و سریال می‌شکند. از طرفی نوع شکل‌گیری، رشد و جذب سرمایه خطرپذیر این نوع از کسب و کارها کاملا متفاوت از کسب و کارهای سنتی است و سرعت رشد آنها به واسطه خصلت مقیاس‌پذیری مدل درآمدی، به گونه‌ای است که توجه ذینفعان سنتی و حاکمان را بیشتر جلب می‌کند. مجموع این ویژگی‌ها منجر به آن می‌شود که دشمنان زیادی برای این کسب و کارهای آنلاین نوآور و مقیاس‌پذیر ایجاد شود.

در چنین شرایطی، و در ساختاری که اجازه می‌دهد تفسیرهای شخصی خودسرها از ارزش‌ها منجر به نادیده گرفتن فرآیندهای قانونی شود، قابل پیش‌بینی است که دشمنی‌ها در لباسی که برای روایت رسمی حکومت موجه‌تر است بروز پیدا کند؛ و چه لباسی موجه‌تر از آنچه از ادبیات مارکسیستی دوران جنگ سرد به ارث رسیده است و مسأله را جنگ ایدئولوژیک و حتی امنیتی با «غرب» می‌بیند. شاید برای همین بود که از همان روزهای اول ظهور این کسب و کارها شاهد انواع اتهامات گوناگون به استارتاپ‌ها بودیم: از نفوذ اقتصادی غرب و جاسوسی سبک زندگی ایرانیان از طریق کلان‌داده‌های استارتاپ‌ها، تا نفوذ فرهنگی غرب و ترویج سبک کار و زندگی جدید در پوشش استارتاپ‌ها. این اتهامات طبعا برای بخش‌های قابل توجهی از نظام حکمرانی جذاب‌تر و مهمتر به نظر می‌رسد و دشمنی با نوآوری می‌تواند در این لباس موجه، کارآمدتر باشد.

بنابراین با درک علت ماهوی دشمنی بخش سنتی و محافظه‌کار اقتصاد و فرهنگ با نوآوری از یک سو، و زمینه مستعد حمله‌های ایدئولوژیک «ضد امپریالیستی» و «غرب‌ستیزانه» از سوی دیگر، می‌توان بهتر درک کرد که چرا کوچکترین حرکت‌هایی که نامتعارف قلمداد می‌شود و ارتکاب پایین‌ترین سطح جرائم از نظر قوانین جاری کشور، منجر به شکل‌گیری یک جریان رسانه‌ای و محتوایی جدی می‌شود که از اکانت‌های توئیتری «ارزشی‌ها» تا صدا و سیما، و از کانال تلگرامی چندصدهزار عضوی تا روزنامه همشهری در قالب یک کمپین پرقدرت این پیام را می‌رساند: استارتاپ‌ها به عنوان نمادهایی از توسعه غربی و بخشی از پروژه نفوذ فرهنگی اقتصادی، حالا با ترویج بی‌حجابی به دنبال دمیدن بر آتش اعتراضات در این زمینه هستند! آتشی که در واقع زمین و زمینه‌اش را جای دیگری باید جست، اما اینجا انطباق جذاب این روایت با زمینه دشمنی‌های پیشین ذینفعان می‌تواند منجر به پلمب ساختمان توسط اداره اماکن، خاموش کردن سرورها به دستور وزارت ارشاد و لغو مجوز توسط بیمه مرکزی شود!

هر چند مرور تاریخچه نوآوری در جهان و سرانجام جدال ذینفعانی که اغلب پشت محافظه‌کاری حاکمان مخفی شده‌اند، به ما نوید پیروزی نهایی فناوری‌های نوآور و شکست محافظه‌کاران ترسیده از نو شدن را می‌دهد، اما تقویت و استمرار چنین رویکردهایی هم از نظر اقتصادی و هم از نظر فرهنگی منجر به عقب‌ماندگی‌های تاریخی می‌شود. از منظر اقتصادی بگیر و ببندهای یک شبه با این سبک منجر به تهدید مفهوم کلیدی مالکیت خصوصی، افزایش بیش از پیش «ریسک» در کسب و کارها، نابودی اعتماد و انگیزه میان کارآفرینان و سرمایه‌گذاران و متخصصان، و در نهایت جایگزینی کسب و کارهای خودی ناکارآمد و رانتی می‌شود و این به معنای اخراج رسمی این بازیگران مستقل ارزشمند از کشور است. از منظر فرهنگی نیز منجر به عمیق‌تر کردن تعارضات موجود میان بخش مهمی از مردم با حکومت از یک سو، و جلوگیری از نوزایی و رشد فرهنگی با قدر نهادن محافظه‌کاری در برابر نوآوری از سوی دیگر می‌شود. هر چند، جای تأسف این است که نتایج فوق از نظر بخشی از مسئولان نتایج مطلوب محسوب می‌شود!


منتشر شده در تاریخ

در موضوع

,

توسط

درباره اینها هم بخوانید:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *